در جلسۀ قبل رویه‌های اخلاقی و هنجاری طرح فکری آیدی را در کتاب تکنولوژی و زیست جهان مورد بررسی قرار دادم. گفتم که مسایل هنجاری در فلسفۀ تکنولوژی جای‌گاه فریدی را از آن خود می‌کنند. به تعبیر دیگر، نگاه هنجاری به تکنولوژی، خصیصۀ ممتاز بسیاری از طرح‌های فلسفی در فلسفۀ تکنولوژی است. پرسش ما در آن جلسه این بود که پساپدیدارشناسی آیدی، چه نسبت‌هایی با سطح هنجاری تحلیل تکنولوژی برقرار می‌کند. یدیدارشناسی – و به‌تبع آن پساپدیدارشناسی - کاری توصیفی است و نه هنجاری. به همین جهت، همۀ افرادی که درصدد بوده‌اند از آرای متفکران پدیدارشناسی چون: هوسرل، هایدگر، مرلوپونتی، ریکور، سارتر و گادامر شاخص‌هایی هنجاری بیرون بکشند به مشکل برخورده‌اند.  گونه‌ای اولویت برای توصیف در پدیدارشناسی وجود دارد که باعث می‌شود این رویکرد، در برابر بسیاری از پرسش‌های توصیه‌ای و هنجاری، صامت و ساکت باشد.  این مسئله در طرح طرح آیدی هم خود را نشان می‌دهد. پدیدارشناسی آیدی نیز در ظاهر امر از شاخص‌های هنجاری خالی است و این نکته مورد توجه منتقدانش هم قرار گرفته است.  با این همه می‌توان نسبت‌هایی میان فلسفۀ تکنولوژی او و امر هنجاری یافت که در آن جلسه بدان‌ها اشارت داشتم. گفتم که آیدی دغدغه‌های اخلاقی در مورد تبعات تکنولوژی‌های مختلف داراست اما بسیار محتاط است که چه می‌تواند در مورد این دغدغه‌ها بگوید که موجه و منسجم باشد. علاوه بر این، آیدی به منتقدانش که از فقدان هنجارهای اخلاقی در نظام فلسفی وی شکوه می‌کنند تذکار می‌دهد که هنجارهای اخلاقی‌اش، تکثرگرایی، جهان‌وطنی و تساهل هستند که این‌ها در مقابل مطلق‌گرایی، خشونت‌طلبی و ایدئولوژی‌گرایی قرار می‌گیرند.   هم‌چنین آیدی را نمی‌توان فیلسوفی دانست که تلقی‌ای عام‌گرا در مورد اخلاق تکنولوژی دارد. به نظر وی، در منظومۀ فعلی ما نیاز به یک اخلاق داریم اما این اخلاق باید بتواند حلّال مشکلات ما در گسترۀ تنوع و تکثر فرهنگی باشد.  وی جلوی هرگونه تحلیلی که کدها و قواعد عام اخلاقی معرفی می‌کند می‌ایستد و آن‌ها را به مراجعه به بستر فرهنگی و شرایط متفاوتی که در آن برقرارند حوالت می‌دهد. اگر خاص‌گرایی را گونه‌ای بسترگرایی و کل‌گرایی تعریف کنیم که هنجارهای اخلاقی متکی بر بستر و کل تعریف می‌شوند آیدی را می‌توان نوعی خاص‌گرای اخلاقی دانست. این خاص‌گرایی که با بسترگرایی پیوند برقرار می‌‌کند به کثرت‌گرایی اخلاقی هم منجر می‌شود. سپس گفتم که برای آیدی مفهوم اخلاق اشیا جایگاهی مهم در اخلاق تکنولوژی دارید بدین معنا که وی برای ابزارها هم مانند انسان قایل به قصدیت و آزادی است. در انتها گفتم که اگر بخواهیم به این پرسش جواب دهیم که آیدی در مجموع کدام‌یک از وجوه آرمان‌شهری و ویران‌شهری تکنولوژی را برجسته‌تر می‌داند نمی‌توانیم به جواب سرراستی دست پیدا کنیم. با این همه وی در کنار نتایج مثبت تکنولوژی، چون: افزایش قدرت انسان، کام‌یابی در درمان بیماری‌ها، گسترش دید انسان و مزیت چندگانگی فرهنگی، با دغدغه‌های نتایج منفی تکنولوژی‌ها دست به گریبان است؛ دغدغه‌هایی چون: خطر مصرف که متکی بر تبلیغات محصولات تکنولوژیک است، خطر تخریب محیط زیست، خطر نیروگاه‌های هسته‌ای منهدم شده و جنگ‌های مهیب، خطر مواد جدیدی که تکنولوژی به وجود می‌آورد و قدرت تخریب زیست محیطی را افزایش داده‌اند و خطر کم‌توجهی به سنت‌های مختلف در نتیجۀ تفوق فرهنگ تکنولوژیک جدید.  

(2)

ارزیابی طرح آیدی 

نشان دادم که مسئلۀ آیدی در این کتاب مواجهۀ با آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک است. برای مواجهۀ جدی با این آموزه او به ابزار پساپدیدارشناسی مجهز می‌شود و در این مواجهه، هم دیداری با خود مفهوم دترمینیسم تکنولوژیک و هم نتایج آن؛ اندیشۀ ویران‌شهرگرایی و آرمان‌شهرگرایی تکنولوژی دارد. علاوه بر این، وجوه و الزامات هنجاری و معرفتی این دیدار را بررسی کردم. در این مجال سعی می‌کنم از میزان کامیابی و ناکامی آیدی در راستای این هدف در این کتاب سخن بگویم. 

   اگر بر طبق مشی آیدی، هر امری در این جهان از ساختار افزایشی / کاهشی پیروی می‌کند  هر اندیشه و موضعی هم تابع این ساختار است. طرح فلسفی او در این کتاب هم چنین است. این طرح چیزی به ما می‌دهد و چیزی را از ما می‌گیرد. حال می‌خواهیم ببینیم دادن‌ها و گرفتن‌های این طرح چیستند و شاخص‌های ساختار افزایشی / کاهشی آن از چه قرارند؟ 

(3)

رویۀ افزایشی

در رویۀ افزایشی قضیه می‌توانیم به شاخص‌هایی چون: نگاهی نوین به پرسش دترمینیسم، فراتر رفتن از هایدگر ، فراتر رفتن از اندیشه‌های ویران‌شهری و آرمان‌شهری، گشودگی به مسائل فرهنگی و اقتصادی جهان و تلاش برای مفهوم‌سازی‌های بدیع اشاره کنیم. 

اول. نگاهی نوین به پرسش دترمینیسم. پرسش دترمینیسم تکنولوژیک، مسئلۀ نسبت انسان و ابزار است. موضع دترمینیسم در قبال این پرسش، تعیّن‌ یافتن انسان با ابزار است. آیدی می‌تواند خود این پرسش را اشتباه قلم‌داد کند، چراکه مشی پدیدارشناسانه با او آموخته است هم‌بستگی تامی میان انسان و ابزار و جهان برقرار است.  قصدیت رابطه‌ای که انسان از طریق ابزار با جهان دارد با قصدیت رابطۀ انسان با جهان بدون ابزار متفاوت است و به همین‌جهت ابزار خنثی نیست. ابزار غیرخنثی است. آیدی برای آن‌که غیرخنثی بودن تکنولوژی را برجسته کند به  نسبت‌های مختلفی توسل می‌جوید که انسان و تکنولوژی و جهان با یک‌دیگر برقرار می‌کنند تا بدین وسیله، تکنولوژی را نه ابزار که واسطه‌ای میان ما و جهان در نظر بگیرد که به‌جد بر ما تأثیر می‌گذارد و جلوه‌ای جدید از جهان را به ما ارزانی می‌‌دارد. از این منظر، تکنولوژی به‌وفور ادراک‌های ما را متأثر و متحول می‌کند. با این کار، او غیرخنثی بودن ابزار و تکنولوژی را نشان می‌دهد. اما اگر تکنولوژی خنثی نیست آیا تأثیری قطعی و اجتناب‌ناپذیر بر ما دارد و سازندۀ ما و جهان ماست؟ جواب وی منفی است، چرا که پرسش دترمینیسم اساساً اشتباه طرح شده است. انسان و ابزار با هم هم‌بسته هستند و جدا از یک‌دیگر نیستند که بتوانیم یکی را دلیل و علت دیگری در نظر بگیریم. بدین‌گونه پرسش از نسبت انسان و ابزار با تردید در معنای واژه‌های ابزار و انسان روبه‌رو می‌شود. گویی دترمینیسم، دو واژۀ انسان و ابزار را جدا از هم مفروض گرفته و این تلقی اشتباه است. به زبان هایدگر، دترمینیسم ابزار را به معنای فرادست آن مدنظر قرار داده است و نه معنای فرودستش. یعنی آیدی نه تنها حالت‌های امکانی مختلف و هم‌چنین مفاهیمی چون: چندگانگی فرهنگی و غایت تکنولوژی را برای نشان دادن عدم صحت آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک برجسته می‌کند که پیش‌فرض دترمینیسم در تمایز انسان و ابزار را به چالش می‌کشد.  

 دوم. فراتر رفتن از هایدگر. نشان دادم آیدی از هایدگر در تخلیل ابزار متأثر است اما طرح وی را در این موضوع پیش برده است. هایدگر به طور مثال در تحلیل ابزار تمایز میان امر فرودست و امر فرادست را مدنظر قرار می‌دهد. آیدی به‌درستی در مورد این موضع هایدگر اظهار می‌کند که: «هرچند تحلیل هایدگر در این زمینه قابل توجه است و پدیدارشناسانه نقش ابزار را مورد نظر قرار می¬دهد تحلیل ایجابی از به کارگیری ابزار و تکنولوژی نیست و تحلیلی سلبی از آن است.»  این بدان معنا است که هایدگر تنها لحظۀ از کار افتادن ابزار را مورد توجه قرار می‌دهد. یعنی هایدگر به نقطه‌ای از این طیف وسیع نسبت انسان و ابزار می‌پردازد که ابزاری از کار می‌افتد و بنابراین نقاط دیگر این طیف را در نظر نمی‌گیرد و برجسته نمی‌کند. «بررسی پدیدارشناسانۀ ایجابی نسبت انسان و ابزار و تکنولوژی با رویکرد سلبی هایدگری تفاوت دارد.»  با این رویکرد جدید است که رابطۀ فرودست در نظام فلسفی آیدی بسط می‌یابد. هایدگر تمایزی مهم را ایجاد کرده که هریک از شقوق آن نیاز به تحلیل و وارسی دارد و آیدی این کار را با گونه‌ای پدیدارشناسی تکنیک در شق امر فرودست به انجام رسانده است. 

   در حالی که هیچ کدام از این دو فیلسوف را نمی‌توان طرف‌دار آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک سخت و علّی دانست آیدی سعی کرده با وضوح بیش‌تری در این باره سخن بگوید و راه خود را به‌صراحت از این آموزه جدا کرده است. به تعبیر دیگر، در این‌جا او بصیرت هایدگر را به کار گرفته و آن را بسط داده است. این در حالی است که مواضع گاه مبهم هایدگر در مورد نسبت انسان و ابزار برخی را بدان سمت سوق داده که وی را طرف‌دار آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک به حساب آورند. فراتر رفتن آیدی از هایدگر در بحث دترمینیسم تکنولوژیک با صراحت‌بخشیدن مفهومی به این اصطلاح، بسط تمایز معروف هایدگر در مورد امر فرودست و امر فرادست، توسل به بررسی‌های موردی به‌عنوان مشی‌ای پساپدیدارشناسانه و چالش‌برانگیز برای دترمینیسم و مهم‌تر از همه فراتر رفتن از دید ارزشی افراطی (فراتر رفتن از ویران‌شهری و آرمان‌شهری) نسبت به ابزار صورت می‌گیرد. 

سوم. فراتر رفتن از اندیشه‌های ویران‌شهری و آرمان‌شهری. آیدی از دیدگاه‌های آرمان‌شهری و ویران‌شهری تکنولوژی فراتر رفته است. نسبت نزدیکی میان دو دیدگاه ویران‌شهری و آرمان‌شهری با دیدگاه دترمینیستی نسبت به تکنولوژی وجود دارد. یک دیدگاه دترمینیستی می‌تواند علت دو رویکرد ذکر شده باشد هم‌چنان که دو دیدگاه ویران‌شهری و آرمان‌شهری می‌توانند رویکرد دترمینیستی را تقویت کنند. آیدی با تفطن به این قرابت، نه تنها سعی می‌کند فراتر از آموزۀ دترمینیسم برود که در تلاش است مواجهه‌ای اساسی با دو دیدگاه آرمان‌شهری و ویران‌شهر‌ی داشته باشد. تلاش وی برای فراتر رفتن از نگاه‌های سیاه و سفید به تکنولوژی قابل تقدیر است. می‌توان این استنباط او را درست دانست که تأثیر خاست‌گاه‌های اخلاقی و ارزشی بر کار فیلسوفان تکنولوژی (به‌خصوص نسل اول فیلسوفان تکنولوژی) تا بدان حد قوی و فربه است که این تأثیر آن‌ها را از رسیدن به دیدی جامع‌الاطراف نسبت به تکنولوژی باز داشته است. گویی کثیری از این متفکران وارد کنش تفکر نظری در باب تکنولوژی می‌شوند تا رأی اخلاقی خود را )چه در مورد مطلوب و یا مذموم بودن تکنولوژی و البته بیش‌تر مذموم بودن آن) توجیه و تبیین کنند. این دید یک‌سویه حتی در بین نسل دوم فیلسوفان تکنولوژی هم مشاهده می‌شود.  آیدی اما دو زیست‌جهان با تکنولوژی و بدون تکنولوژی با مبانی و معیارها و شاخص‌های متفاوت ارائه می‌کند که هریک از این دو زیست‌جهان، ساختار افزایشی / کاهشی خاص خود را به هم‌راه دارد. بدین‌جهت باید به صورت مستقل به سنجش این دو زیست‌جهان دست زد. او فقط بر تفاوت این دو زیست‌جهان تأکید می‌کند و نه رجحان و برتری یکی بر دیگری.  

  حکم کردن به این‌که ما از ویران‌شهر به آرمان‌شهر و یا از آرمان‌شهر به ویران‌شهر رسیده‌ایم در نظام فکری وی مضامینی هستند که بیش و پیش از آن‌که جواب آری و یا خیر داشته باشند در معناداری‌شان حرف و حدیث است. این نگاه جدید به نسبت تکنولوژی و انسان جدید، چشم‌اندازی وسیع را جلوی روی آیدی قرار می‌‌دهد. ما با متفکری روبه‌رو هستیم که پیش از آن‌که نگاه ارزش‌گذارانه‌ای به تکنولوژی داشته باشد می‌خواهد دریابد که تکنولوژی چیست و نسبت تودرتو و پیچیدۀ آن با جامعه و فرهنگ از چه قرار است. از این جهت، آیدی در فلسفۀ تکنولوژی؛ جایی که حتی فیلسوفان نسل دوم را نیز می‌توان قایل به رویکرد آرمان‌شهری و ویران‌شهری دانست موقعیت منحصربه‌فردی را از آن خود می‌کند. وی معتقد است تکنولوژی قبل از آن‌که مثبت یا منفی باشد یک مسئله است که باید حل شود. در ذات تکنولوژی گونه‌ای ابهام وجود دارد چون تکنولوژی از جنس نسبت است؛ نسبتی میان انسان و تکنولوژی که این نسبت در هر فرهنگ (در بعد کلان) و هر گرایش (در بعد خرد) به شکلی در می‌آید.  

چهارم. گشودگی به مسائل فرهنگی و اقتصادی جهان ما.  پدیدارشناسی آیدی به وی این امکان را داده که نسبت به تحقق‌ها و تجسدهای چندگانۀ ظهور تکنولوژی در فرهنگ‌های گوناگون حساس باشد. اگر بتوان تنها یک ارزش در پدیدارشناسی آیدی سراغ گرفت این ارزش چندگانگی فرهنگی است. همان‌طور که در بعد خرد (ادراک) مکعبی را می‌توان با توجه به متغیرهای گوناگون به شیوه‌های مختلفی دید در سطح کلان (فرهنگی) نیز تحقق‌های گوناگونی میان ابزار و فرهنگ را در گستره‌های متنوع فرهنگی شاهد هستیم. این تنوع به نظر او چنان برجسته است که تعیّن‌بخشی فرهنگ از سوی ابزار را نفی می‌کند. آیدی با سخن گفتن از چندگانگی فرهنگی که با تکنولوژی‌های تصویری به وجود آمده راه را بر حضور فلسفۀ تکنولوژی‌اش در مسائل عمدۀ جهان ما باز کرده است. جهانی که وی به تصویر کشیده جهانی متکثر و متنوع است که هرچند از تبعاتی چون: بنیادگرایی و خشونت خالی نیست متکی بر تعامل و ارتباط پیش می‌رود. او هم‌چنین بسی دل‌نگران مسائل زیست‌محیطی است که تکنولوژی‌های جدید به وجود آورده‌اند. به این بیفزایید تأمل بر تحولات معنایی و مفهومی که اصطلاحاتی چون: حقوق شخصی، حریم خصوصی و … با توجه به تکنولوژی جدید به خود دیده‌اند و هم‌چنین بحث‌هایی چون: انتقال تکنولوژی و مواجهۀ فرهنگ‌های جنوب با تکنولوژی‌های گوناگون که همه نشان‌دهندۀ آن هستند که نظام فلسفی آیدی به‌جد بر واقعیت‌های ملموس جهان ما متکی و یا نسبت بدان‌ها گشوده است. 

پنجم. مفهوم‌سازی‌های بدیع. اگر تکنولوژی و زیست‌جهان، مهم‌ترین اثر آیدی است توصیف‌های چهارگانه از نسبت انسان و جهان و تمایز میان غایت و تعیّن خلاقانه‌ترین کار فکری در فلسفۀ تکنولوژی هستند. آیدی در بسط این اصطلاحات، به گونه‌ای مفهوم‌سازی قابل توجه دست زده و این دقیقاً کاری است که یک فیلسوف تکنولوژی در مواجهۀ با پدیده‌های تکنولوژی باید انجام دهد. کار فیلسوف مفهوم‌سازی است و او با خلق مفاهیم درصدداست موقعیت‌های خاصی را توصیف کند. آیدی با مفاهیم جدیدش توانسته موقعیت‌های مختلفی را که با تکنولوژی‌ها برای انسان به وجود می‌آیند وصف کند. این نکته اصلاً بدان معنا نیست که مفهوم‌سازی آیدی در گسترۀ نسبت‌های انسان و ابزار و جهان، همۀ حقیقت را گفته، حق تکنولوژی را به‌کفایت ادا کرده است. شکی نیست که این مفهوم‌‌سازی می‌تواند گسترش و بهبود یابد یا احیاناً اصلاح شود. سخن بر سر این است که آیدی بیش و پیش از هر فیلسوف دیگری در گسترۀ فلسفۀ تکنولوژی مفهوم‌سازی کرده و سعی نموده موقعیت‌های بیش‌تر و پیچیده‌تری را توصیف کند.   

(4) 

رویۀ کاهشی

سعی می‌کنم در قالب چندین نسبت، رویۀ کاهشی طرح فکری – فلسفی آیدی را هم نشان دهم. این نسبت‌ها؛ نسبت میان تکثرگرایی و دترمینیسم، غایت و دترمینیسم، تکثرگرایی و خشونت، پساپدیدارشناسی و اخلاق تکنولوژی و نسبت پساپدیدارشناسی و چرخش عمل‌گرایی هستند. دو رابطۀ اول نقدهایی در مورد مبانی طرح فکری – فلسفی آیدی ارائه می‌کنند و بقیه سعی دارند برخی خلل‌های مفهومی، الزامات و تبعات مشی آیدی را در این زمینه برجسته کنند. 

اول. تکثرگرایی و دترمینیسم. آیدی تلاش زیادی به خرج می‌دهد تا تکثر تصویرگرایی را برجسته کند و با این کار علیه دترمینیسم تکنولوژیک موضعی اتخاذ کند. به‌ نظر  وی این دو در مقابل یک‌دیگر قرار دارند، اما پرسش این است که آیا افزایش تکثر موجود در نسبت ما با تکنولوژی در دو سطح خرد و کلان، نشان‌دهندۀ کاهش اعتبار آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک است؟ 

  هنگامی که از مفهوم تکثر تکنولوژیک سخن به میان می‌آید باید تکثر در مقام‌های تولید، توزیع، مصرف، دریافت و حتی تفسیر ابزار را از یک‌دیگر جدا کرد. اما اگر قایل به همۀ این نوع‌های تکثر تکنولوژیک باشیم وجود این تکثرها لزوماً به معنای رد آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک نیست. چرا که می‌توان قایل به این شد که تکنولوژی تعیّن‌بخش جامعه و فرهنگ است اما این تعیّن‌بخشی در هر بستری به شکلی در می‌آید. تعیّن‌ یافتن انسان با ابزار می‌تواند متکی بر این فرض باشد که انسان جامعه‌ای خاص با ابزار تعیّن یافته است و انسان جامعه‌ای دیگر هم با این ابزار شکل گرفته هرچند شیوه‌های شکل گرفتن این دو با یک‌دیگر متفاوتند. یعنی  تکثر تکنولوژیک می‌تواند برقرار باشد و دترمینیسم تکنولوژیک هم محقق شود. با توجه به این نکات، می‌توان گفت که آیدی تمایز مفهومی میان تعیّن‌ و تکثر را جدی نگرفته و یکی را به جای دیگری نشانده است.   

   نسبت میان تعیّن‌بخشی و تکثر، نسبت عموم و خصوص من‌وجه است. یعنی برخی از تکثرها با دترمینیسم تکنولوژی سازگاری دارند و برخی با دترمینیسم اجتماعی و برخی با غیردترمینیسم‌‌گرایی. از این جهت میان تکثر و تعیّن‌بخشی تکنولوژیک رابطه‌ای ضروری علی – معلوبلی برقرار نیست. بنا نیست هر تکثری مبیّن عدم تعیّن باشد هم‌چنان‌که هر تعیّنی لزوماً به وحدت منجر نمی‌شود. این حالت‌ها بستگی تام به تقریرهایی دارند که ما از مفهوم دترمینیسم تکنولوژیک ارائه می‌کنیم. 

دوم. غایت و دترمینیسم. تکیۀ آیدی بر مفهوم غایت به جای تعیّن‌بخشی برای گذر از دترمینیسم نیز نیازمند تحلیل مفهومی است، چراکه مفهوم غایت برای رد آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک سخت مناسب است و نه دترمینیسم تکنولوژیک نرم. این در حالی است که مهم‌ترین محل نزاع، دترمینیسم نرم است و نه نوع سخت آن. اگر کسی خواهان آن است که فراتر از آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک برود باید مشخصات طرح خود را در تمایز با دترمینیسم تکنولوژیک نرم مشخص کند و نه نوع سختنرم دترمینیسم. رد دترمینیسم تکنولوژیک سخت البته کار دشواری نیست، بالاخره تکنولوژی نیازمند بستری است و بدون زمینۀ فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خاص یارای رشد و بسط را ندارد. بدین‌جهت یک طرح غیردترمینیستی، باید نقطۀ تمایز خود با دترمینیسم نرم را نشان دهد.

   نظر ما آن است که آن‌چه آیدی در مورد غایت تکنولوژی می‌گوید تفاوت چندانی با تقریرهای مختلف از دترمینیسم تکنولوژیک نرم ندارد. این‌که نه تنها انسان بر تکنولوژی اثر می‌گذارد که تکنولوژی هم بر آدمی تأثیرگذار است و این‌که تکنولوژی خنثی نیست و این نکته که تکنولوژی چشم‌اندازی به ما عطا می‌کند همه می‌توانند مؤید دترمینیسم تکنولوژیک نرم باشند. می‌دانیم که نزد وی قصدیت با ابزار و بدون ابزار با هم متفاوت هستند. ابزار هم‌چنین جهت، هدف، غایت و تمایلی خاص به ادراک آدمی و فرهنگ وی ارزانی می‌کند. آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک نرم هم بیان می‌کند که تکنولوژی خنثی نیست اما این‌گونه هم نیست که این تکنولوژی به تنهایی تعیّن‌بخش انسان و فرهنگ و جامعۀ وی باشد. «در این تقریر تکنولوژی شرایطی مشخص و محدوده‌ای معین را به وجود می‌آورد که انسان در این گستره می‌تواند دست به عمل زند.»  خود این شرایط البته نیازمند عوامل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هستند. بدین‌جهت می‌توان نظر آیدی را به دترمینیسم نوع نرم بسیار نزدیک دانست. 

   آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک نرم یک نظریه نیست یک طرح کلان است که می‌تواند نظریه‌های متفاوت در مورد نسبت انسان و جهان و تکنولوژی را در خود جای دهد و کار نظریه‌پرداز آن است که حدود و ثغور نظریۀ خود را نسبت نظریه‌های دیگر بیان کند. به این جهت، مسئلۀ اصلی بر سر این است که در دایرۀ دترمینیسم نوع نرم چه حرف ریز و تخصصی می‌توانیم زد و چه نظریۀ متمایز و مشخصی را می‌توان ارائه کرد.  در این راستا اگر مانند آیدی دست به مفهوم‌سازی جدید می‌زنیم باید نشان دهیم این مفهوم‌سازی چه تفاوت‌های ماهوی با دترمینیسم نوع نرم  دارند. ما البته معتقد هستیم که مفهوم غایت یا غایت پنهان تفاوت ماهوی با دترمینیسم تکنولوژیک نرم ندارد و در بهترین حالت نظریه‌ای در دل این طرح فلسفی است و نه فراتر از آن. آن‌چه او درصدد انجام آن است بدون آن‌که خود متوجه باشد گونه‌ای تمایز ایجاد کردن میان مفهوم غایت با دترمینیسم سخت است. به زبانی دیگر او دترمینیسم را معادل دترمینیسم نوع سخت گرفته است. همین امر باعث شده درصدد تمایز ایجاد کردن میان دترمینیسم نوع نرم با غایت پنهان تکنولوژی نباشد.  به زبان دیگر، هم‌چنان‌که آیدی میان سه نوع دترمینیسم هنجاری، متکی بر نتایج ناخواسته و متکی بر قوانین تمایز ایجاد نکرده و همین او را به سمت معادل قرار دادن چندگانگی و عدم تعیّن یافتن انسان با ابزار سوق داده، تمایز ایجاد نکردن میان دترمینیسم نوع نرم و سخت سبب شده او متوجه نزدیکی دیدگاه‌هایش به دترمینیسم نوع نرم نباشد. افراد و آرا بدون آن‌که خود متوجه باشند شبیه دشمنان و رقیبان خود می‌شوند. 

   بنابراین هرچند طرح آیدی فراتر از دترمینیسم سخت رفته هنوز در گسترۀ دترمینیسم نرم قرار دارد. یعنی او نتوانسته است با پساپدیدارشناسی خود در رویارویی با این آموزه موفق باشد و از آن گذر کند. اما پرسش این است که وی چرا مرتکب این اشتباه شده و دترمینیسم سخت را با دترمینیسم معادل گرفته است. به نظر ما، علت این اشتباه ناشی از قایل نشدن به یک تمایز دیگر است. 

   تمایز نگذاشتن میان دو نوع دترمینیسم نرم و سخت به نظر ما ناشی از فقدان تمایز میان تکنولوژی خودبنیاد و دترمینیسم تکنولوژیک در آرای آیدی است. مسئلۀ آموزۀ تکنولوژی خودبنیاد، مکانیسم حاکم بر روند و مسیر تکنولوژی است. پرسش این است که آیا تکنولوژی مستقل از اراده و خواست انسان و مبتنی بر قوانین خود به مسیرش ادامه می‌دهد یا از نیات و خواست‌های انسانی هم تأثیر می‌پذیرد. مسئلۀ دترمینیسم تکنولوژیک اما نسبت انسان و ابزار است. مسئله این است که آیا انسان ابزارساز است یا ابزار انسان‌ساز که آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک از موضع دومی حمایت می‌کند. 

   هنگامی‌که نسبت تکنولوژی خودبنیاد و دترمینیسم تکنولوژیک مطرح است ما با چهار حالت متفاوت روبه‌رو هستیم. حالت اول این است که تصریح کنیم نه تکنولوژی خودبنیاد است و نه تکنولوژی تعیّن‌بخش انسان. یعنی نه قواعد تکنولوژی متکی بر خود تکنولوژی و مستقل از ارادۀ آدمی هستند و نه ابزار انسان‌ساز که این حالت معمولاً با خنثی فرض کردن ابزار محقق می‌شود. ابزار خنثی است پس در دست انسان به شکل‌های مختلف در می‌آید و از سوی دیگر قواعد آن هم متکی بر منابعی به جز خود تکنولوژی – مثلاً اراده و خواست آدمی - ساخته می‌شوند. 

   حالت دوم وقتی است که قواعد ابزار را خود ابزار تحمیل نمی‌کند اما ابزار انسان‌ساز است. این ابزار است که تعیّن‌بخش زندگی انسانی است اما قواعد ابزار متکی بر مناسبات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خاصی یا مناسبت‌هایی دیگر به‌جز مناسبات حاکم بر خود ابزار ساخته می‌شوند. این ابزار البته بر انسان و فرهنگ و اجتماع وی تأثیری قطعی می‌گذارد و تعیّن‌بخش آن‌هاست. به طور مثال، مکانیسم‌های حاکم بر تکنولوژی از آبش‌خورهایی چون تضاد طبقاتی و منافع قدرت‌ها و روابط اقتصادی نسب می‌برند اما این تکنولوژی انسان‌ساز هم هست و هویت انسانی را به سمت خاصی سوق می‌دهد. 

   حالت سوم هم وقتی است که خود ابزار قواعدش را سامان می‌دهد اما این ابزار انسان‌ساز نیست. این مورد نمی‌تواند نمود خارجی داشته باشد چراکه اگر ابزار قواعدش را خودش سامان دهد انسان‌ساز هم هست. یعنی اگر بر خودش کنترل داشته باشد به تبع بر انسان هم کنترل دارد و آن را تعیّن می‌بخشد.

   حالت چهارم هم وقتی است که هم قواعد ابزار با خودش سامان گیرند و هم ابزار انسان‌ساز باشد. در این مورد، قواعد حاکم بر تکنولوژی مستقل از ارادۀ آدمی و متکی بر ساختاری خاص شکل می‌گیرند و این ساختار تکنولوژیک شیوۀ زندگی انسانی را تعیّن می‌بخشد.   

   آیدی چنان از تکنولوژی خودبنیاد سخن می‌گوید که این رویکرد همان رویکرد دترمینیسم تکنولوژیک و حالت غلیظ‌شدۀ دترمینیسم تکنولوژیک است. به نظر وی حالت افراطی¬تر از گسترۀ خنثی بودن و یا خنثی نبودن تکنولوژی، وضعیتی است که نه تنها تصریح کنیم تکنولوژی خنثی نیست که بگوییم تکنولوژی مستقل از ذات انسانی به زندگی خود ادامه می¬دهد و تابع قوانین خاص خود است.  این در حالی است که همان‌طور که نشان دادیم این دو، دو مدعای متفاوت را مطرح می‌کنند. این خلط، نقش مهمی در آن‌که آیدی دترمینیسم را تنها دترمینیسم سخت در نظر بگیرد بر عهده می‌گیرد و باعث می‌شود او موقعیت افراطی این طیف چهار حالتی را که دترمینیسم و تکنولوژی خودبنیاد در هم می‌آمیزند به‌عنوان آموزۀ دترمینیسم تکنولوژیک به حساب آورد. همین نکته باعث دور شدن نگاه وی از حالتی تعدیل‌یافته که در میانۀ این طیف قرار دارد یعنی دترمینیسم نوع نرم می‌شود. بدین‌جهت او سعی نمی‌کند نقطۀ  تفاوت رویکرد خود با رویکرد دترمینیسم نوع نرم را مشخص کند. هرچند اگر درصددانجام این کار هم باشد با مسائل زیادی روبرو است چون به نظر ما نگاه وی به این رویکرد بسیار نزدیک و در دل آن قابل تعریف است. 

   در کنار این دو نقد که به نظر ما مبانی طرح فلسفی آیدی در این کتاب را به چالش می‌کشند به برخی پرسش‌ها که مرتبط با این طرح وی مطرح هستند اشاره می‌کنیم: 

سوم. تکثرگرایی و خشونت‌گرایی. پساپدیدارشناسی آیدی که به نظر خودش نسبت‌اندیشانه است و نه نسبی‌اندیشانه است جدای از آن‌که چه میزان در رد تعیّن‌بخشی انسان با ابزار توفیق دارد الزامات معرفتی، هنجاری و فرهنگی خاصی به بار می‌آورد. آیدی معتقد است نسبت‌های انسان و جهان و ابزار را مبهم‌تر و امکانی‌تر از آن می‌داند که از دل آن دترمینیستی بیرون آید، اما حتی اگر دست‌گاه فلسفی وی را متهم به نسبی‌گرایی معرفتی و فرهنگی نکنیم می‌توانیم از وی بپرسیم بالاخره با چه سنجه‌ای می‌توان به ارزیابی این نسبت‌های غیرمتعیّن و مبهم نشست؟ آیا دست‌گاه فکری وی نسبت به واژۀ صدق هیچ‌گونه حساسیتی دارد؟ چگونه می‌توان از تبدل تکثر به گونه‌ای خشونت مهارناپذیر در سطح فرهنگی جلوگیری کرد؟ مبنا و معیاری که می‌تواند سنگ‌بنای توافق فکری، هنجاری، حقوقی و فرهنگی باشد چیست؟ چگونه با مشی آیدی می‌توان به توافقی معرفتی و اخلاقی در سطح فرهنگ‌های گوناگون و حتی یک فرهنگ رسید؟ آیا می‌توان روش پدیدارشناسی را بدون مبنای هستی‌شناسی آن که بسیار بر ساختار مشترک زیست‌جهان تأکید می‌کند به کار برد؟ آیا نباید در این منظومه منتظر گونه‌ای خشونت کور و کر باشیم - همان‌طور که در جهان‌مان شاهدش هستیم- که به هیچ قاعده‌ای تن نمی‌دهد؟ آیا اگر قاعدۀ تحقق چندگانه برقرار است نمی‌توان انتظار داشت که یک تحقق، برخورد خشونت‌آمیز فرهنگی و عقیدتی باشد؟ گفت‌وگوی فرهنگی و دینی در این نظام پساپدیدارشناسانه چه جای‌گاهی دارد و اگر اهمیت آن حس می‌شود بر چه مبنایی استوار است؟ اگر صدق، تابع فرهنگ است چه معیار بین‌اذهانی می‌توان یافت که با آن به گفت‌وگوی بین‌فرهنگی دست زد؟ اگر خطر غرب‌محوری خطرناک است آیا خطر توسل به خشونت در جهانی که معیاری برای توافق نیست کشنده نیست؟ نمی‌گوییم که آیدی باید جواب همۀ این پرسش‌ها را بدهد اما از وی این انتظار می‌رود الزام‌های معرفتی  - هنجاری دست‌گاه فکری و فلسفی خود را جدی بگیرد. آیدی البته به‌جد به این الزام‌ها که فلسفۀ تکنیکش می‌تواند به بار بیاورد نیندیشیده است. 

چهارم. پساپدیدارشناسی و اخلاق تکنولوژی. فیلسوفان تکنولوژی زیادی آیدی را به جهت نپرداختن به بحث‌های هنجاری تکنولوژی نقد کرده‌اند که آندره فینبرگ، ایوان سلینجر، پائول تامسون، پیتر وربک و ملیشا کلارک از جملۀ این افراد هستند.  این اندیش‌مندان اظهار کرده‌اند که جای‌گاه اخلاق در نظام فکری آیدی کم‌جلوه است. اما پرسش آن است که آیا صامت بودن نسبت به مسائل هنجاری از ذات پساپدیدارشناسی آیدی ناشی می‌شود؟ آیا آن‌چه او ساختار افزایشی / کاهشی می‌نامد قابلیت آن را ندارد که به نوعی اخلاق فایده‌گرا مبدل شود؟ 

   در نظام فلسفی آیدی هر پدیده‌ای متکی بر ساختار افزایشی / کاهشی بسط می‌یابد. دغدغه‌های اخلاقی آیدی در مورد تأثیر تکنولوژی بر فرهنگ و اجتماع چون: از بین رفتن محیط زیست،  تهدید بشر با بمب‌های هسته‌ای و ... نیز همه تبعات ساختار افزایشی / کاهشی تکنولوژی هستند. تکنولوژی جدید باعث افزایش تصمیم‌گیری ما شده، قدرت ما را افزون کرده و ما را به نسبت جدیدی وارد کرده است. ورود به این گسترده البته بدون هزینه و تبعات خواسته و ناخواسته نیست. از بین رفتن محیط زیست و افزایش دلهره‌ها در مورد اثرات بمب‌های هسته‌ای بخشی از این رویۀ کاهشی قضیه هستند. این در حالی است که هرچند فی‌المثل تکنولوژی جدید به محیط زیست آسیب رسانده حتی برای خود طبیعت هم بدون موهبت نبوده است. بسیاری از مسائل زیست‌محیطی با خود تکنولوژی حل شده‌اند که تکنولوژی‌های بازیافت نمونه‌ای از این تکنولوژی‌ها هستند. تکنولوژی کشاورزی هم جهان را متحول کرده و باعث شده که ما فضای سبز زیادی را در زمانی کوتاه به وجود آوریم. حتی گونه‌های گیاهی بیش‌تری با همین تکنولوژی به گونه‌های موجود اضافه شده‌اند.  آیا این شیوۀ نگاه به کارکردهای مثبت و منفی تکنولوژی یارای آن را ندارد که به اخلاقی هنجاری مبدل شود؟ آیا ارائۀ احکام هنجاری در منظومۀ پساپدیدارشناسانۀ وی کاری غیرموجه و ناسازگار با آن است؟ 

   همان‌طور که در جلسۀ قبل نشان دادیم نظام فلسفی آیدی نمی‌تواند روی خوش به عام‌گرایی اخلاقی نشان دهد. یعنی ما نمی‌توانیم به دنبال قواعدی عام برای هنجارهای اخلاقی باشیم. در این صورت او نمی‌تواند در حوزۀ فایده‌گرایی، عام‌گرا باشد اما می‌توان در بررسی‌های موردی مختلفی که صورت می‌دهیم احکامی تجویزی متناسب با بستر و میدانی که مورد پژوهش ماست ارائه کنیم. از این رو، با تمایز گذاشتن میان فایده‌گرایی عام‌گرا یا قاعده‌گرا در برابر فایده‌گرایی خاص‌گرا یا عمل‌گرا می‌توان نوعی از امر هنجاری را برای پساپدیدارشناسی وی تعریف کرد. این کار می‌تواند موضوع یک طرح پژوهشی گسترده و اثرگذار باشد تا نزدیکی آرای وی به فایده‌گرایی عمل‌گرا را نشان دهد. بنابراین، ما معتقدیم پساپدیدارشناسی آیدی بسیار بیش از آن‌چه خود می‌پندارد به‌نوعی اخلاق فایده‌گرای خاص‌محور (عمل‌محور) نزدیک است. حساسیت آیدی برای نیفتادن در گسترۀ اندیشۀ ویران‌شهری و آرمان‌شهری اما سبب شده او عطای بحث امر هنجاری را به لقایش ببخشد. هم‌چنین، دوری فلسفۀ تکنولوژی از مباحث فلسفۀ اخلاق سبب شده پژوهش‌گران فلسفۀ تکنولوژی این جنبه از کار آیدی را کم‌تر مورد توجه قرار دهند. 

پنجم. پساپدیدارشناسی و چرخش عمل‌گرایی. آیدی پساپدیدارشناسی را ناشی از چرخشی در تاریخ فلسفه و ظهور عمل‌گرایی می‌داند. فرض او این است که بر هر دوره‌ای از تاریخ، یک سنت فکری نسبت به بقیۀ سنت‌ها برجسته است. گویی تاریخ تفکر و تفلسف هم مانند تاریخ علم از گونه‌ای سرمشق و پارادایم پیروی می‌کند و متناسب با این سرمشق، هنجارها و منش‌ها و آرای فکری سامان می‌یابند. در این میان، ما میرا‌ث‌دار سنتی معنوی – معرفتی در تاریخ بشر بوده‌ایم که این سنت معتقد بوده بدن و جسم و عمل در برابر ذهن و نفس و نظر شاخص‌های مهمی به حساب نمی‌آیند. این میراث با چرخش عمل‌گرایی موجود در قرن بیستم شکافی جدی به خود دیده است. با عمل‌گرایی شاهد توجه به بدن و جسم و عمل به جای نظر و ذهن هستیم و همین عمل‌گرایی شرط و علت اصلی به وجود آمدن تأملات نظری در مورد تکنولوژی‌ (فلسفۀ تکنولوژی) بوده است. 

   در این‌جا پرسش‌هایی جدی سر بر می‌آورند. آیا صرف متأخر بودن عمل‌گرایی نسبت به نظرگرایی به معنای درست بودن آن است؟ چه دلیلی بر برتری پساپدیدارشناسی به طور مثال بر پوزیتیویسم به‌جز آن‌که پساپدیدارشناسی متأخرتر از پوزیتیویسم است موجود است؟ چه شرایطی کنشی خاص را به کنش تکنولوژیک مبدل می‌کنند؟ چه شرایط لازم هستند تا کنشی مادی به کنشی تکنولوژیک بدل شوند؟ آیا می‌توان عمل‌محوری را منحصر به پدیدارشناسی و پراگماتیسم کرد و بدین‌جهت آن را رخ‌دادی قرن بیستمی به حساب آورد؟ آیا ریشه‌های عمل‌گرایی و عمل‌محوری را نباید در اساس تمدن جدید جست‌وجو کرد؟ آیا نمی‌توان گفت عمل‌محوری که آیدی آن را خصیصۀ قرن بیستمی می‌‌دانند شاخص دنیای مدرن است که با معرفت‌شناسی این جهان عجین و هم‌راه است؟ آیا تنها آن‌هایی عمل‌گرا هستند که از مفهوم عمل در فلسفۀ خود استفاده می‌کنند؟ آیا بسیاری از نظریه‌پردازان مطرح مدرن که مبلغ و مروج معرفت‌شناسی – به نظر آیدی مظهر نظرگرایی – هستند در واقع دغدغۀ عمل را ندارند؟ آیا نمی‌توان به دست‌گاه فلسفی دکارت از این منظر هم نگاه کرد؟ آیا از این منظر دکارت هم یک عمل‌گرا نیست؟ آیا اخلاق و سیاست و اقتصاد معارفی عمل‌گرا نیستند؟ در این‌صورت حضور آن‌ها در قرون هفدهم تا نوزدهم چگونه قابل توجیه است؟ عمل‌گرایی در اقتصاد و اخلاق و سیاست چه تفاوتی با عمل‌گرایی تکنولوژیک دارد؟ آیا نمی‌توان آن‌چه را او عمل‌گرایی می‌نامد نه یک پارادایم جدید که رویکردی در پارادایم موجود به حساب آوریم؟ آیا چرخش عمل‌گرایی بنیان‌برافکن‌تر از چرخش زبان‌شناختی است که این یکی هم در سدۀ بیستم رخ داده است؟ نسبت این دو چرخش چیست؟ 

  این‌ها پرسش‌هایی هستند که جواب بدان‌ها، تلقی ما را از پساپدیدارشناسی که آیدی بسیار بر آن دست می‌گذارد روشن‌تر می‌کنند.